psychic-analyst(پارت5)
جسی از ماشینش پیاده شد و نگاهی به در پادگان کرد
کنجکاو شد ببینه چی داخل پروند پزشک قانونی نوشته در حالی که داشت ب سمت پادگان میرفت
در حال خوندن پرونده بود که با یه نفر برخورد کرد
جسی:هی حواست کجاست ؟
ادرین درحالی که از بالا بهش نگاه میکرد توجهش به برگه ها جلب شد اخم غلیظی کرد و گفت:این دست شما چیکار میکنه خانم ؟
جسی:به شما ربطی نداره اقای به ظاهر محترم به من زدید طلباکار هم هستید
ادرین:اینا برای من مهم نیست گفتم پروند دست شما چیکار میکنه ؟
جسی:من به شما جواب پس نمیدم
ادرین:اوکی
خم شد و پرونده رو جکع کردو و گفت:برید داخل
جسی:منتظر دستشور شما بودم
دهنی کجی کرد
ادرین طبق تجربه فراوانش خونسردیش رو حفظ کرد
جسی :پروندرو بده به من
ادرین:این پرونده من چرا باید بدمش ب تو
جسی:پرونده تو اخه تو کی هستی که این پروندت باشه
ادرین:برو داخل تا بگم کی هستم
جسی پاشو کوبید زمین هیچ کس حق نداشت باهاش اینطوری رفتار کنه
ولی لحن قاطع ادرین کاری میکرد که مطیع باشه
همین که وارد شدن لوکا از اتاقش اومد بیرون نگاهی به ادرین کرد و گفت:من به جسیکا زنگ زدم گفت پرونده رو داده به یه نفر بیاره گفت شخص همیشگی نیست مثل اینکه عجله داشت چون قطع کرد
ادرین فریاد زد:جسیکا غلط کرده پرونده ی من میده دست یه نفر دیگه
لوکا که اماده همچین موقیعتی بود گفت:جسیکا بهش اطمینان داشت
ادرین:سریع به اون احمق زنگ بزن
جسی:هوی با خواهر من درست صحبت کن احمق خودتی
جسی منظور چشم و ابرو اومدن لوکا رو نگرفت
ولی فقط سریع اومد جلو ادرین و اروم کنه
ادرین با داد:که من احمق ها اخه دختره بیشور تو چی میدونی از کار من که اینطوری حرف میزنی ها
چی میدونی
جسی که از این همه عصبانیت ترسیده بود با لکنت گفت:هر چی..باشه شما نباید.. اینطوری رفتار ک..نید
ادرین زیر چونه ی جسی رو گرفت و غرید:این که من چطور رفتار میکنم به خودم مربوطه
جسی یه دقیقه نگاهش به چشمای سبز ادرین افتاد زیبایی خاصی داشتن هیچ چیز رو نمیتونست از داخلش تشخیص بده
ادرین:لوکا این خانم تو اتاق من میمونه تا جسیکا بیاد تکلیفمو باهاش روشن کنم
جسی:تو ح..
ادرین این دفعه از فرط عصبانیت نعره زد:خفه شو
لوکا جسی رو سمت اتاق ادرین برد جسی نگاهی به اسم حک شده کنار اتاق کرد
ادرین اگراست فرمانده ی پادگان
تازه فهمید چه گندی زده