psychic-analyst(پارت6)

Tina Tina Tina · 1399/12/13 09:14 · خواندن 5 دقیقه

رکورد زدم 

صفر نظر=-= 

چرا ؟ هعی 

لطفا نظر بدید 

فقط ی سوال دور اول 17 نفر پسندیدن بعد 

دور قبل 6 نفر جریان چیست ؟

 

کلویی و نیتل باهم دیگه از ماموریتشون برگشتن هوا دیگه تاریک شده بود 
وارد پادگان شدن که الان تو سکوت به سر میبرد شدن هرکدوم سمت اتاقشون رفتن  تا مدارک مرتب کنن به اتاق ادرین ببرن 
نیتل نشست کلافه به برگه ها نگاه کرد کلویی باهاش سرد برخورد میکرد همین فکرشو از کارش بیرون اورده بود شاید از نظر خیلی ها کلویی کسی نبود که یکی اینطور دیوانه وار دوستش داشت باشه اما نیتل عاشق همین رفتار مزخرش شده بود 
اما دیگه تا این حد قهر کردن حقش نبود 
کش موهاش رو باز کرد تا این دفعه موهای سرخش رو محکم تر ببنده که لوکا بدون در زدن وارد شد 
نیتل:چی شده پکری؟
لوکا:چی فکر میکنی
نیتل:کی مث ادرین میتونه بزنه تو پرمون ؟
لوکا:درسته
نیتل:مثل اوایل برگشتنش شده ! 
لوکا:اره هرچی میگم بریم پیش مشاور قبول نمیکنه من برا خودش میگم فکر نکنم دیگه بخوابه هم  
از  وقتی هم خونشو جدا کرده "عمه"(مامان ادرین)
بیشتر نگرانشون میشه 
نیتل:اره اون از فیلکس که هنوز تو لندن  اینم از ادرین
لوکا: خیلی عجیب رفتار میکنن گاهی اوقات بهشون شک میکنم 
نیتل:حتی به عمت؟
لوکا:حس میکنم چیزی رو پنهان میکنن
همین حرف رو که گفتن کلویی در رو با شتاب باز کرد
لوکا:چی شده؟
کلویی:جسیکا برای چی اومده
لوکا:اومد بالاخره بدو بریم تا ادرین خونشو نریخته 
نیتل هم بی حرف راه 
جسیکا در اتاق ادرین رو زد 
لوکا نفس عمیقی کشید تقریبا خودشو جلو جسیکا قرار داد
در اتق با شتاب بازشد ادرین با اخمای در هم اومد بیرون 
جسیکا از همه جا بیخبر با لحن طبکاری گفت:چیزی شده من و اوردید اینجا کار داشتم ؟
ادرین:چیزی شده تازه داره میپرسه چیی شده
جسی:با خواهرم درست حرف بزن 
ادرین:تو یکی خفه تا ندادم بندازنت بازداشتگاه خفه شو 
جسیکا:ادرین تو فرمانده اینجایی از تو بعید با این لحن حرف بزنی  درضمن بهتر با خواهرم درست صحبت کنی کایپتان 
ادرین دستی به لبش کشید با صدای بلندی گفت:نه خوشم میاد خانوادگی پرویید !
لوکا:ادرین حالا که چیزی نشد ؟
ادرین:چیزی نشده لوکا شغل ما چیه تو بگو بهم
لوکا:نیروی پلیس
ادرین:پلیس ویژه !
میفهمی ویژه  تما ماموریت های ما ویژه است تمام پرونده های ما سریه کسی نباید از اطلاعات ما خبر داشته باشه بعد خانوم خیلی راحت اومدهه پروندم رو داده به خواهر 
جسی:تو اصلا من رو میشناسی خیلی راحت میتونم ابروت رو برای این رفتارت ببرم اقا !
ادرین:چیکاره ای مثلا ؟
جسی:من یک خبرنگار درجه یکم 
ادرنی:اون وقت ابروی من توسط یه خبر نگار بدست اومه که توسط یه خبرنگار از دست بره
اردین فریاد زد:جواب منو بده چرا پروندم دست این بود؟
جسیکاک..خب میخواست درمورد پادگان تحقیق
ادرین:تا حالا دیدی  من درموردپادگان و اتفاقاتش با خبرنگاری حرف بزنم ؟
جسیکا:نه
ادرین:پس چه مرگته اصلا به فکرت نرسید ممکن تمام اسرار رو فاش کنه یا به فکرت نرسی شاید قاتل باشه 
جسی:قاتل خودتی
ادرینبی توجه بی جسی:از این به بعد تو مسئول پرونده ها نیستی جسیکا سری (سری فامیلیشونه )
جسیکا:اما.کی میتونه ..خودت هم میدونی این سه سال من بهترین بودم توی رشتم 
ادرین:مهم نیست برام  فط پروند هام نباید دست ادمی بیوفته که کار من براش تعریف نشده است 
جسیکا:اها پس به بقیه اعتماد داری بجز من چرا اینقدر شکاکی ادرین
ادرین:اعتماد داشتن من ی مراحلی داره که متاسفانه تو وسطاش افتادی 
ادرین:و اما خانم جسی سری خبرنگار درجه یک تا چند روز اینهه متوجه میشی چه بلایی سر خودت اوردی اون بهت پیشنهاد داد تو چرا قبول کردی اصلا از قبل تحقیق کرده بودی تو منو هم نمیشناسی چه خبرنگاری هستی اخه 
ادرین:برید بیرون  به انداهز کافی وقتمو گرفتید 
جسی: هع فهمیدم پادگان پشتیبان چیه 
هر پرونده ای که رو ست پلیس میمونه میده به شما در واقع پسمونده های اونا میانگین سنی شما روی هم 120 م نیست اینقدر بچه اید  به احتمال زیاد سابقه ای هم ندارید از همنیجا شروع کردید و میرسیم به فرماندهی انیجا یه سری قوانین به اصطلاح خاص من دراوردی تو از خود ساختی و الته با پارتی بازی اومدی انیجا ت چون اصلا بهت نمیخوره پلیس باشی بیشتر بهت میاد مدلینگ باشی
ادرین داد زد: که اینطور 
با همین دادش کلویی نیتل هم اومدن جلو تر لوکا :ادرین بیخیال
نیتل: ادرین اینا نمیدونم ما چیکارهه ایم  خودمون که میدونیم 
کلویی:جسیکا از خانواده ی شما انتظار نداشتم 
جسی: اها از وقتی من اومد که همتون ولو اید یه جا ندیدم کار "وییژه ای"
جسی:وقتی روزگارتو سیاه کردم میفمید جوجه به دوران رسیده ها 
ادری:وا ی وای کلویی ببرش تا همین الان خفش نکردم از جلو چشمم ببرش
کلویی:برید بیرون لطفا 
جسیکا:کم اوردید  خب راست میگه دیگه چیز خاصی ندارید 
کلویی دستشو گذاشت روی شونه ی جسی تا ببرش بیرون که هولش داد  اما کلویی حتی یه دهم هم تکون نخورد